۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

متن پیام ویدیویی میر حسین موسوی به مناسبت روز معلم و کارگر

با سلام به همه کارگران و معلمان کشور

من روز معلم و روزکارگر را به شما عزیزان تبریک می گویم . در آستانه این دو روز بسیار مهم هستیم و قشر کارگر و قشر معلم فعالیتهاشون و جهتگیریهاشون جزو مهمترین مولفه های اقتدار ملی ما هستند. آنها تولید کنندگان ثروت و تولیدکنندگان علم و فضیلت و اخلاق در کشور هستند و بدون فعالیت آنها امکان نیل به ارزشهای بنیادی در یک نظام نیست و بعد از به وجود آمدن دولت ملتها نقش این قشر اهمیت فراوانی در همه کشورها پیدا کرده و برای همین بسیار مهم است توجه به سرنوشت و جهت گیری و مشکلات و مسائل آنها و برای همین همه کشورها سعی می کنند به یرسرنوشت این دو قشر اهمیت ویژه ای بدهند . خود روز گارگر که در سراسر دنیا و کشور ما برگزار می شود نشانه توجه هست به نیروی کار از اول انقلاب هم رسم بر این شد که اهمیت داده بشه و همینطور روز معلم که ارزشش از روز کارگر کمتر نیست و بنده می خوام دراین پیام مختصر خطاب به شما یک مسائلی که مشترک است برای این سرنوشت این دوقشر و برای همه مردم ما خدمتتان عرض بکنم.

بحران در کشور

حقیقت این است که ما در شرایطی داریم در امسال داریم نزدیک می شویم کهشور دارای بحران و مشکلات افتصادی و سیاسی و اجتماعی وسیعی هست و تک تک این بحرانها در سرنوشت و گزران زندگی این دوقشر منعکس شده و اثرات زیادی دارد. خوب ما وضعیت اقتصادی کشور رو می بینیم. تورم، پایین اومدن نرخ سرمایه گذاریها، فساد، رواج دروغ و سوء مدیریت و حقوق معوقه کارگران و بیکاری روزافزون آنها، تعطیلی روزافزون کارخانه ها یا با ظرفیت پایین کار کردن کارخانه ها در حالی که بازارهای ملی ما پر از کالاهای خارجی شده و در حقیقت ما تمام بازار داخلی خودمان را به بیگانه واگذار کردیم و همه می دانیم که این مساله تا چه اندازه در سرنوشت ملت ما، استقلال و آزادی ما و همچنین در سرنوشت کارگران ما اثر می گذارد. از سوی دیگر ما محدود کردن رسانه ها را داریم. محدود کردن دهانها و بستن دهانها را داریم. پر کردن زندانها را داریم.و محدود کردن تشکلهای صنفی و سیاسی را داریم که اونهم در سرنوشت کارگران ومعلمان ما اثر می گذارد. و به همین علت روشن است که امسال کارگران و معلمان پی ببرند گرچه می دانم که می دانند که مسائل و مشکلاتی را که در زندگی روزمره خودشان لمس و درک می کنند با مسائل عمده کشور در ارتباط است و این ارتباط گسترده و سنگین است.

معلمان و کارگران خواستار توسعه کشور هستند

خواست یک کارگر و یک معلم اگر با زبان حال ادعا بشود و گفته بشود و خواست طبیعی این دوقشر خواستهای بسیار اساسی و بنیادی برای کل کشور ماست. آنها می خواهند کشور توسعه پیدا کند. عدم توسعه کشور دودش به چشم همه ملت می رود. از اون جمله به چشم کارگران چه در بخش صنعتی و چه خدماتی و روستایی یا هر جای دیگر و همینطور معلمان ما.
آنها آزادی می خواهند چرا که آزادی باعث می شود آنها تشکلهای صنفی و سیاسی خودشان را تشکیل بدهند و فعالیت سیاسی کنند و راهی برای گشایش امور خود و ملت جدا کنند. آنها دنبال عدالت هستند چه عدالت در سطح معیشی و افتصدای و چه در سطح توزیع منزلت های اجتماعی. باعث می شود آنها بهتر بتوانند خدمت کنند و ثروت ایجاد کنند و بهتر می توانند از اقتصاد کشور با فعالیت خودشون در صنعت کشور و بازار از استثلال کشور دفاع بکنند. و همچنین در توزیع منزلت آنها موقعیتی پیدا می کنند که از ایده های مترقی و پیشروانه در سطح کشور دفاع کنند.

منزلت بالای اجتماعی معلمان

اول انقلاب با این ایده شروع شد. یادمان باشد که در مجلس اول اکثر نمایندگان معلم بودند. شهید رجایی و شهید باهنر و شهید مطهری معلم بودند. شریعتی را معلم می دانستیم و معلم هم هست. معلمی به گونه ای بود که باعث می شد فرد مورد اعتماد ملت قرار بگیره. اضافه کنم که اگر این منزلت از نظر سیاسی تنزل پیدا کرده از نظر ملت تنزل پیدا نکرده. وقتی ما به گروههای مرجع رجوع کنیم می بینیم که ما معلمان و کارگران هنوز در رده های بالای گروه های مرجع قرار می گیرند و هنوز مورد اعتماد ملت هستند ولی در کشور اتفاقی افتاده که این منزلت آنچنان که اول انقلاب بود نیست. این منزلتی که اول انقلاب بود اجازه می داد که معلمان فضای نورانی و عمیقی را در ملت در کشور ایجاد کرده و یک نسل سرافراز را تربیت کنند و خودشون و کارگران در جبهه ها فراوان بودند. ما برعکسشو الان می بینیم الان برخی از معلمان و کارگران امروز در زندان هستند و الات در آستانه این دوروز خیلی تلخه که ما بخواهیم در این مورد صحبت بکنیم.

همه مخالف فسادند

طبیعی است که اگر دقت بکنیم در مورد همین آزادی عدالت توسعه و یا پیشرفت کشور یا سایر قشرها. همه بشدت مخالف فساد هستند. آنها می دانند که وقتی بحث درآمدهای عظیم نفتی میشه و صدها میلیارد که قرار بود سر سفره مردم آورده بشه آورده نمیشه و در عوضش خبرهای دایر بر فساد و ناپختگی و نارسایی در امور اقتصادی کشور می شنوند و می دانند که این به ضرر آنها و منافع آنهاست. به صرر منافع ملی و به ضرر امنیت ملی و آیته کشور ماست. بطور طبیعی بصورت آگاهانه و به صورت زبان حال به نفع معلمان و کارگران هست که ما سیاسیتهای خارجی متعادلی داشته باشیم آنقدر ماجراآفرینی نکنیم اینقدر بی برنامه پیش نریم اینقدر با بالا پایین رفتن منافع ملی خودمون را به خطر نندازیم.

با اسلحه نمی توان امنیت را حفظ کرد

بلافاصله این اقدامات خلاف تدبیر تاثیر خودش رو روی سفره مردم نشون میده. عظمت یک کشور در دلبستگی و دلگرمی مردم نسبت به آینده خودشان هست. نگاه و امیدواری که نسبت به آینده دارند. صرفا با اسلحه و نیروی نظامی امنیت یک کشور را نمی شود خفظ کرد. ما در زمان دفاع مقدس نه ارتش داشتیم و نه سپاه. اینها به مرور به وجود آمدند. ارتش که در واقع اول انقلاب از بین رفت و دوباره شکل داده شد. خود سپاه و بسیج هم بعدا شکل گرفت. آن چیزی که باعث مقاومت ما در آن جنگ هشت ساله شد که یک سانتیمتر کشور خودمون را تسلیم دشمن نکردیم یفینا به دلیل اسلحه های زیاد ما نبود. دشمن ما اسلحه بیشتری داشت و بیشتر هم کمک در اختیار داشت و تمام خدمات ابزاری دنیا در اختیارش بود، ولی ملت ما از جمله این قشر کارگر و معلم تونست مقاومت بکند. این به دلیل دلگرمی مردم نسبت به آتیه نظام بود. ولی وقتی این اعتماد خدشه دار بشود و وقتی بحث فساد پیش بیاید که پیگیری هم نشود و کشیده بشود در مجلس هم برده بشود و هیچ خبری هم نشود و ناگهان بحثش هم فروکش کند و همچنین از اینجا و اونجا این مسائل شایع بشود طبیعی است که این باور و این دلگرمی را نسبت به نظام از دست بدیم.

مسایل معلمان و کارگران

شما عزیزان و شما کارگران ومعلمان بدانید که مسائل شما مسائل همه ملت ماست و جدا نیست. شما اگر شوراهای مستقل صنفی دارید و هر حرکتی که می کنند با محدودیت و دستگیری ها روبرو می شوید و در فعالیت خودتان دچار مشکل هستید و سر کلاس که می روید با خوف و رجا می روید، چون نمی دانید که آیا می تونید حرف حق رو بزنید و در مقابل دانشجویان و دانش آموزان از حق دفاع بکنید با سینه برآمده و سری افراشته از حق دفاع کنید و از سفیدی سفید و سیاهی سیاه شهادت بدهید و کوتاه نیایید و وقتی در این زمینه دچار تزلزل و کوتاهی می شوید طبیعی است که این مساله، مساله ملی است و مساله همه ماست.


جنبش سبز راهی که در این زمینه در پیش می گیرد بر این اساس است و آنهم اینکه مسائل ما در گرو یک بسته ای از فعالیتهاست که مشکل ما حل بشود. اینطوری نیست که مثلا ما یکبار این را با وعده و وعید حلش بکنیم و یک موقع با اقتصاد صدقه ای بالا و پایین آوردن حقوق و یا مثلا موقع انتخابات که میشه یک فعالیتی بکنیم و از این شاخه به اون شاخه بپریم. اینها مشکلات هیچ کس نه کارگران نه کارفرمایان و نه کارآفرینان مارا حل نمی کند.

تنها راه بازگشت به قانون اساسی است

بنده اعتقاد دارم و تنها راه بازگشت به قانون اساسی است. برگشتی که برای تحقق بدون تنازل از فانون اساسی راهی پیش پای ما نیست. این کم هزینه ترین راه است. راهی است که می تونیم مشکلات خودمان را در سطح ملی حل کنیم. مشکلات بازارهای مسلمانی خودمون را حال کنیم که اینقدر از اجناس بنجل خارجی پر نشود. می توانیم از صنعت ملی خودمون دفاع بکنیم. برای اینکه در مقابل هجوم بازاهارهای خارجی مدفون نشویم. می توانیم از حقوق کارگران دفاع کنیم تا حقوق معوقه کارمندان روی هم تلمبار نشود. بدون انتخابات آزاد غیر گزینشی رقابتی و بدون آزادی زندانی ها و تشکل ها و رسانه ها ما جلوی روی مان راه دیگری وجود ندارد. و رفتن به سمت قانون اساسی به نفع همه ملت هست. و به نفع همه کسانی که دل در گرو ملت خود دارند و عظمت ملت خود را می خواهند. این میثاق ملی ماست و عهدی که که مردم و حکمومت با هم بستند و هر نوع برگشت از این میثاق یک نوع خیانت در اعتماد مردم هست. ما از مردم امضا گرفتیم و امضا دادیم که این قانون را بدون اجتهاد به نص اجرا کنیم. اگر قسمتهایی از آنرا ناکارآمد می دانیم باید آنرا اصلاح کنیم. قانون اساسی که وحی منزل نیست. ولی باید باز هم از این راه قانون اساسی اقدام کنیم. و حقوق مردم که فراموش شده ترین قسمت قانون اساسی است را باید رعایت کنیم. که مشکلاتی یکی یکی حل شود و در آن موقعیت جایگاه معلمان و کارگران ما آنچنان که شایسته است در نظام حکومتی ما و جامعه ما انشالله احیا خواهد شد.

موفق باشید و این دوروز هم برشما و هم بر همه ملت ایران مبارک باشد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

زندانیان سیاسی تحت شکنجه، نیاز مبرم و فوری به کمک دارند!

یک زندانی سیاسی کسی است که در زندان محبوس و یا بازداشت گردیده، تنها بدین دلیل که از عقاید و اعمال وی از جانب دولت مردان بعنوان نوعی سرکشی، اعتراض و تهدید بر علیه اولیای امور کشور برداشت گردیده است.

در حال حاضر حدوداٌ سه هزار و پانصد زندانی سیاسی در زندانهای ایران به طور غیرمنصفانه ای تحت بازداشت میباشند، محکوم به شکنجه شدن و محبوس بودن برای سالهای متمادی بدون آنکه چشم انداز و دورنمایی از آزادی و رهایی بر روی آنها گشوده شده باشد. برخی از آنان سالیان سال را حتی بدون وقوف نسبت به جرمی که مرتکب گردیده اند در زندان بسر برده اند. علیرضا خیرآبادی، سعید ماسوری، خالد هردانی، از جمله کسانی هستند که سالها در زندان محبوس هستند بدون آنکه تاریخ آزادی و یا حتی اعدام آنها مشخص گردیده باشد.

در ایران، بسیاری از این زندانیان سیاسی یا از شرایط مالی خوبی برای اختیار نمودن وکیل مدافع برخوردار نمی باشند و یا از حق و حقوق خود مبنی بر توانایی اختیار یک وکیل مدافع انتصابی که از جانب خود دادگاه منصوب میگردد و نیازی به پرداخت هزینه ندارد و می توانند بطور رایگان اختیار نمایند، مطلع نمی باشند. وکیلان مدافع نیز در قبول یک چنین پرونده هایی که مربوط به زندانیان سیاسی میباشد مردد و دودل میباشند، چرا که ممکن است پای خود آنان نیز بعنوان رفتار و اعمال ضدانقلابی به میان کشیده شود. درصورتیکه پرونده ی یک مخالف سیاسی بخواهد به دادگاه و محکمه کشیده گردد، با وجود اینکه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل 168 باید دادگاه افراد سیاسی بطور علنی و با حضور هیئت منصفه برگزار شود این دادگاهها نه بصورت علنی و نه با حضور هیئت منصفه برگزار میگردد در مورد متهمین سیاسی قاضی در نقش دادستان مدعی الامور، وکیل، شاکی، قاضی و حتی بازجو و شکنجه گر ایفای نقش مینماید و در تصمیم گیری و صدور حکم تام الاختیار میباشد. و در همین جا است که تمایز و تقسیم وظائف در مورد وظایف واگذاری از جانب قوانین برشمرده در قوانین مربوط در نظام قوانین مجرمین و مجازاتها به چشم می خورد، هرچند که در واقع، این پلوراسیم و توانایی مبتنی بر قدرت و لزوم دخالت کلی مجامع در امور مملکتی از جانب عوامل و رجال غیردولتی، چیزی است که پیش از این قاضیان آن را مورد تجربه و پذیرش قرار داده اند. و در اینجاست که تناقضی شگرف به چشم می خورد، و ما را مورد حصول نتیجه و سرانجامی خوش برای زندانیان سیاسی بدبین می گرداند.

زندانیان سیاسی به شدیدترین، غیرانسانی ترین و وحشیانه ترین شکنجه های موجود از جمله، شلاق، بریدن اعضای بدن، درآوردن چشمها از حدقه، ضرب و شتم توسط چماق و باطوم، اعدام و غیره محکوم میگردند، و یک چنین اعمال وحشیانه ای مکرراٌ بمنظور بیرون کشیدن اطلاعات و یا حتی گرفتن اعترافات کذب بر روی متهمین صورت میگیرد.

زندانیان محبوس در سلولهای انفرادی از کمترین حقی برای داشتن ملاقاتی برخودار نمی باشند، هرچند که در زمانی هم که در بند عمومی بسر می برند تنها اجازه ی داشتن ملاقاتی را برای مدت زمان کوتاهی همچون پانزده دقیقه در هر دو هفته یکبار را دارا میباشند.


در اینجا به ذکر اظهارات یکی از این زندانیان سیاسی می پردازیم:

حسین. ت ... یکی از دانشجویان و فعالان سیاسی ایرانی می نویسد:

دوبار مرا به محوطه و حیاط زندان اوین جایی که اعدامها در آنجا صورت میگرفت بردند و پاهای مرا بستند. چشم بند مرا باز کردند. و یکی از ماموران از مدام به من میگفت: "چرا دروغ گفتی، بگو چه کار میکردی". و مرا از پاهایم آویزان کردند و کیسه ای نیز روی صورت و سرم کشیدند، و فکر می کنم به مدت نیم ساعت مرا کتک میزدند. در نتیجه ضرباتی که به صورت و خصوصاٌ چانه ام وارد گردیده بود پوست آن ناحیه از صورتم پاره شد و خون در کیسه ای که به دور صورتم پیچیده شده بود سرازیر گردید و زمانی که خون از داخل کیسه شروع به چکیدن بر روی زمین نمود زمانی بود که آنها دست از کتک زدن من برداشتند.

برای بار دوم که مرا به آنجا بردند، مرا از دستانم آویزان نمودند، و با یک باطوم شروع به ضربه زدن به بدن من نمودند. دست من شکست و من بیهوش شدم. و زمانی که به هوش آمدم به من گفتند که اگر بگویی که دروغ گفته ای ما تمامش خواهیم کرد، در حالیکه من چیزی نگفتم، و این بدین خاطر نبود که من از روی شجاعت این کار را نکردم بلکه بخاطر آن بود که توانایی سخن گفتن نداشتم.

بیائید بمنظور همدردی و همراهی با زندانیان سیاسی محبوس در ایران این استشهادنامه را امضا کنیم تا بتوانیم صدای آنان را به دنیای بیرون برسانیم. و به کمک این گونه فعالیت هایمان بتوانیم از طریق ارگانهای بین المللی همچون سازمان ملل و غیره بدین خشونت ها و نقض حقوق بشر در ایران پایان دهیم.


در زیر نام تعدادی از زندانیان سیاسی که در حال حاضر در زندانهای ایران محبوس گردیده اند آورده شده است:

علی اکبر موسوی خوینی (دبیر ادوار و تحکیم وحدت، نماینده سابق تهران در مجلس)

سیامک پورزند (روزنامه نگار، منتقد سینما و مدیر مجموعه فرهنگی هنری ایران)

عباس امیر انتظام (محبوس از سال 1360، سخنگو و دبیر هیئت دولت موقت مهدی بازرگان در سال 1358)

ثریا عزیزی
تونیا کبودی

زینب بیزدی

غلام حسین کلبی (مجاهد، محکوم به مرگ و تخفیف یافته به حبس ابد)

سعید شاه گلی (مجاهد، محکوم به مرگ و تخفیف یافته به حبس ابد)

خلیل شالچی (مجاهد، نامعین)

دکتر سعید ماسوری (مجاهد محکوم به مرگ)

جعفر اقدامی (مجاهد، محکوم به 15 سال حبس)

افشین بیمنی (مجاهد)

رضا محمدی (عضو حزب دموکرات کردها، محکوم به 15 سال حبس)

عباس دلدار (محکوم به مرگ، تخفیف یافته به 15 سال حبس)

ابراهیم مومنی (متهم به جرم جاسوسی، محکوم به 15 سال حبس)

حسن خیبری نیا (نامعین، مترجم زبان انگلیسی، متهم به نگارش نامه ای به خامنه ای)

حسن ناهید (مهندس مخابرات متهم به افشای اطلاعات طبقه بندی شده، محکوم به سه سال زندان)

حسین غضنفری (عضو حزب سلطنت طلبان ملقب به تندر، دستگیر شده در شیراز، نامعین)

بهرام مشهدی (بهایی، متهم به نگارش نامه ای به رهبر، محکوم به یک سال زندان)

مهران کوثری (بهایی، متهم به نگارش نامه ای به رهبر، محکوم به سه سال زندان)

حمید پورمند (افسر نیرو دریایی، پروتستان، نامعین)

عبدالصمد کریمی (افسر نگهبان انقلابی، متهم به برقراری ارتباط با بیگانگان)

هوشنگ قاسمی (جاسوسی)

علیرضا شریعت پناه (مجاهد، از کارافتاده و ناتوان)

مهرداد حیدرپور (محکوم به سال حبس)

مهرداد لهراسبی (محکوم به مرگ، تخفیف یافته به 15 سال حبس)

منوچهر محمدی ( دانشجو، محکوم به مرگ، تخفیف یافته به 15 سال حبس، فراری)

حشمت اله طبرزادی (فعال سیاسی، محکوم به 15 سال حبس)

ارژنگ داوودی (دبیر موسس جنبش آزادی ایرانیان و جنبش مستقل دانشجویی، محکوم به پانزده سال حبس)

بهروز جاوید تهرانی (عضو حزب دموکرات ایران، محکوم به هفت سال حبس)

دکتر ناصر زرافشان (وکیل مدافع پرونده قتلهای زنجیره ای، محکوم به سه سال حبس)

حجت بختیار

امیر ساران (مدافع حزب توده ملی، محکوم به سال حبس

مهندس احمد رشیدنیا (مهندس هسته ای، متهم به جاسوسی در زمینه هسته ای، نامعلوم)

رضا شیرضا (مترجم زبان روسی، مترجم تکنیسینهای روس اعزام شده به تاسیسات هسته ای ایران، متهم به جاسوسی هسته ای، نامعلوم)

امیر پرویزی (متهم به حمل عکسی از مسعود رجوی در تظاهرات مقابل دانشگاه تهران)

افشین زارعی (وب لاگ نویس، نامعلوم)

حسین رئیسی (وب لاگ نویس، نامعلوم)

دکتر جمشید امینی (افسر و دکتر ارتش، فراری)

هوشنگ قاسمی (خلبان)

بهروز عزیزی توکلی (209 بهایی، نامعلوم)

دکتر علی ساسانی (209 کاشف واکسن اوریون، نامعلوم)

رضا ملک (قائم مقام پیشین امور امنیتی استان تهران، محبوس 209 از چهار سال پیش تا کنون، نامعلوم)

اسد شقاقی (عضو حزب توده ی ملی، محکوم به سه سال حبس)

خالد حردانی (متهم به هواپیما ربایی 20 years sentences. please see the upadates. March 03, 2008 )

فرهنگ پورمنصوری (متهم به هواپیما ربایی، محکوم به مرگ)

شهرام پورمنصوری (متهم به هواپیما ربایی، محکوم به مرگ)

دکتر ایرج فرجادی ( فعال سیاسی، محبوس در زندان مشهد، نامعلوم )

امیر لاجوردی (دانشجو، زندان وی مشخص نمی باشد، احتمال می رود که وی به قتل رسیده باشد)

علی اکبر اقدسی

مصطفی سنگتراش مجاهد

محمد ابراهیم بهبودی

علیرضا عبدالهی

تقی پاشپور

کریم نوروزی مقدم

حسین قابلی

محمد قابلی

مقصود ورمزیاز

پرویز یکانی زاره

بابک آذر اقلو

علی پورعلی

صابر بیت الهی

کریم یوسفی عدل

کمال نویدی

حسین فیضی

علیرضا کرمی خیرآبادی

عباس لسانی

غلامرضا امانی

چنگیز بخت آور

حسن دمیرچی

صالح کامرانی

مجید پیوفام

تقی رحمانی

رضا علیجانی

فرزاد حمیدی

آرش سیگارچی

عزیز صادقی

خالد فریدونی

عمر فقیه پور

محمد ناصری

حسن محمودی

زاهد مصطفوی

حسن همزوی

کریم مروفازیز

رسول عبداله پور

مصطفی علی محمد

توفیق مرادی

ناصر صادقی

سمند علی محمدی

بخشعلی محمدی

یونس آقایا

مهدی قاسم زاده

عبداله قاسم زاده

سهرام اسماعیل پور

مسعود حسین پناه

حجار آدری

عثمان مصطفی پور

خالد مینا

ابراهیم خرندی

محمد امین فروتن

جامد لیلانی

محمد امین پروشان

قادر جولا

سمکو قادرپور

فرهاد میرزایی

جمال پر

جعفر ملکه

ایوب هنرور

ایوب حقیقی

داراب رشیدی

بهمن پیکال

سعید کریمی

سید کریم حسینی

جمال حسینی

شیلان ارومیه

مظفر نصرالدینی

کیوان سرابی

علی احمد سلیمان

فرزاد روند

سید محسن رستمی

سعید دلاعی میلان

حسن حکمت

محمد خیل خالد رمضان

اسد امیری

عبدالخالق طلوعی

منصور محمدی

علی قاسمی فتح آبادی

شهریار اقبال

سیامند شبویی

غلامحسین رهبری

امیر شریفی

صلاح الدین احمدی

محمد پرتوی

سامان رسول پور

سید حجت ابراهیمی

انور عزیزی

مصطفی احمدنژاد

کیوان رافعی

طه احمدی

شهرام قرجانی

محمد امین رسولی

پوریا مفرح

جهانگیر بدعوضده

مصطفی رسول نیا

ابوبکر میرزا قادری

قادر احمدی

عثمان میرزا قادری

ابوبکر بریتی

خضر سعید نژاد

محمدصالح کوه خشیره

خالد شیرزاد

ابوبکر تیکان تپه

آوت قریشی

دارا قریشی

محمد امین سلیمانی

اسداله سلطانیان

خضر مولودی

ریبور سلیمانی

کمال سلیمانی

حیدر سرچمی

ابراهیم عاشقی

کریم امینی

خسرو قربانی

احمد حسینی

وحید قرمزآباد

علی قربانی

هژار قادرریحانی

کاوه بهرامی

ایوب رحیمی

نامدار رحمانی

دلیر رج حالتی

عثمان قادری

شهرام عزیزپور

زنکو رحمتی

آرام رضازاده

یاسرقلی

لقمان مهری

افشین محمدی

محمدطاهر علیپور

محمد وارونه

هیمان محمودی

علی باسبار

سلیمان مینا

افشین موتی

مائده احمدی

کمال پروینی

صابر شادمانی

جمال اجمنی

حسین عموزاده

فاتح حیرانی

عادل ظفری

رسول رزم

کاوه رسولی

ابراهیم صالحی

حسین محمدی

خالد استاد قادری

عزیز محمدی جانی

حسین کریمی

محمد امین فروتن

اسد مزوجی

خالد فریدونی

عمر تقی پور

محمد نظری

سیدطاهر عبداله پور

رسول عبداله پور

سعید سنغار

حسین حمزه ولی شجاع

حسن محمودی

حامد مینازاده

ناصر ساتوری

مهدی زایله

مجید رحمانی

محمود رحمانی

محمد وابثی

حبیب اله نادری

مسعود حسین پناه

جمال زارعی

آزاد صادقی

توفیق مرادی

ناصر صدقی

سید حجت ابراهیمی

جمال حسینی

انور عزیزی

جهانگیر بدوزاده

جمال پرعبداله

صلاح احمدی

لزقین شبانی

کریم معروف

سیامند شبوی

شهرام قورکنی

عبدالخالق طلوعی

افشین شیخ السلام

پیمان پیران

پژمان پیران

دهقان محمدی

فاروق سامانی

حجار ممندی

مصطفی رسولی نیا

ولید درودی

رسول رشیدی

قادر جولا

محمد صادق کبووند

محمود صالحی

سیدجلال حسینی

محمد عبدی

محسن حکیمی

برهان دیوان قر

رضا امینی

هلمت حسن آذرپور

عبداله محمدی

مرتضی سلیمانی

جلال قوامی

سعید ساعدی

مائده احمدی

حسین احمدی نیاز

سامان رسول پور

کاوه حسین پناهی

جمشید وزیری

جهانگیر هاشمی

امیر عبداله زاده

محمدظاهر احمدی پور

گوهر رضوی

ناصر یوسفی

علی پاسبار

سمکو پاسبار

محمد حسن خالی

آزاد لطفپوری

جلیل آزادخواه

صدیق مینایی

برهان لحوانی

احمد برزگر

محمدمراد میرزایی

محمد کیخواه

نازنین مهاباد

لیمو ابراهیمی