سید مجتبی واحدی ؛
یکی از سایت هایی که با پول ملت ایران ، بر علیه همین ملت توطئه می کند مدتی است وحشت و عقده رأس حکومت از کروبی و یارانش را به نمایش می گذارد . یک روز آرزوی اربابان خود برای «سکته قلب کروبی » را به عنوان خبر، به خورد عد ه ای ساده لوح می دهد ، یک بار می گوید کروبی در داخل زندان خانگی به تجارت مشغول است و یک بار از تصمیم کروبی برای نوشتن توبه نامه خبر می دهد . این سایت بسیار معتبر !!!!حکومتی ، اخیراً متنی را جعل وآن را به عنوان سخنرانی من ، منتشر کرده که عیناً در زیر می آورم . وقتی این متن را خواندم خدا را به سه دلیل شکر کردم
یک – با لطف خداوند متعال ، تاکنون نتوانسته اند از میان سخنان من ، حتی یک جمله پیدا کنند که با استفاده از آن ،سوژه ای برای تمسخر سران جنبش یا تزریق ناامیدی به مردم ، بسازند .پس به ناچار یک آدم کم سواد را پیدا کرده اند تا متنی صد در صد جعلی از یک سخنرانی موهوم که اصلاً وجود خارجی نداشته را به عنوان خبر ، به این سایت که آی کیو مدیران آن ، از اقدامات آنها قابل شناسایی است بفروشد . البته نمی دانم جاعلان اینگونه اخبار، وقتی پول های دریافتی را برای عیاشی های خود صرف می کنند تا چه حد به ریش ارباب بزرگ خویش می خندند !؟
دو ـ گمان می کنم سران حاکمیت ، بر روی ورود ناشیانه بعضی دوستان ما به بحث انتخابات ، حساب زیادی باز کرده بودند . آنها از اظهار نظر صریح من در خصوص لزوم تحریم انتخابات در صورت عدم وجود یک نظارت دقیق داخلی و بین المللی بر آشفته شده اند و از سر دستپاچگی ، دست به این جعل ناشیانه زده اند . برای اثبات جعل بودن وناشیانه بودن این جعل ، تلاش زیادی لازم نیست . من در دو سال اخیر صدها مصاحبه ، مقاله و اظهار نظر داشته ام که این متن جعلی هیچ شباهتی به آنها ندارد . به هرحال وقتی فهمیدم افشاگری این بنده حقیر خدا درخصوص بازی جدید حاکمیت ، تا این حد موجب آشفتگی و عصبانیت آنها شده ، بازهم خدا را شکرکردم
سه ـ شکرگزاری سوم به درگاه خداوند متعال به آن جهت بود که فهمیدم امیدواری من نسبت به روشن بودن آینده جنبش سبز و اظهار مستمر آن ، یک امید دقیق بوده و حاکمیت را به شدت وحشت زده می کند و لذا ناچارشده اند سخنی در باب ناامیدی من از آینده این« جنبشِ استبداد سوز » جعل کنند . از صمیم قلب می گویم «الحمدلله الذی جعل اعداءنامن الحمقاء» سپاس خدای بزرگ را که خانگی ترین دشمنان ملت ایران را از میان احمق ترین مخلوقات خود ، انتخاب کرد
۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه
دل نوشته نسرین ستوده برای پسر سه ساله اش: برای قاضی و بازجویم دعا کن تا به عدالت قلبی و آرامش روح برسند
نسرین ستوده، حقوقدان و فعال جنبش زنان، که بیش از ۹ ماه است در زندان اوین به سر می برد، نامه ای به پسر سه ساله اش نیما نوشته است.
به گزارش سایت مدرسه فمینیستی او به دلیل عدم دسترسی به کاغذ در زندان، این نامه را بر روی دستمال کاغذی به نگارش درآورده است. این نامه در اسفند گذشته نگاشته شده است.
وی در بخشی از این نامه می نویسد:هیچ «کاری» حق ندارد اینقدر حقوق کودکانم را نادیده بگیرد که طی ۶ ماه بازداشت به من یک ساعت ملاقات با تو را بدهد.
او در این نامه که درک آن را باید به آینده فرزندش و فرزندان ایران زمین واگذار کند می نویسد:عزیزم، آنچه در پروندههای قضایی برندهی نهایی است، دفاع قضایی خوب یا بد نیست، که از این بابت وکلایم در دفاع بینظیرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصومیت و مظلومیت انسانهایی است که در چرخ دندهی چنین آرای عجیب و غریبی له مِیشوند. آن معصومیت قطعا برندهی بازی است. برای همین از معصومیت کودکانهات میخواهم برای آزادی همهی زندانیان بیگناه، و نه فقط زندانیان سیاسی دعا کنی.
نسرین ستوده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهامات تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور شد و همچنین به اتهام بدحجابی در یک فیلم سخنرانی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
نیمای عزیزم، سلام
نامه نوشتن برای تو سخت است، تو که آنقدر معصومی که نمیتوانم برایت بگویم از کجا برایت نامه مینویسم. تو که از مفاهیم زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان یا رهایی، آزادی، عدالت، تساوی و … تصویری در ذهن نداری.
از چه با تو سخن بگویم که با «اکنون» تو حرف زده باشم و نه آیندهات. چگونه برایت توضیح دهم که آمدنم به خانه دست خودم نیست تا به سویت پر بکشم، تو که به پدرت گفته بودی به مامان بگو کارش را تمام کند و به خانه برگردد. چگونه برایت بگویم که هیچ «کاری» نمیتواند مرا از تو این همه دور کند، در واقع هیچ «کاری» حق ندارد مرا این همه از تو دور کند. هیچ «کاری» حق ندارد اینقدر حقوق کودکانم را نادیده بگیرد که طی ۶ ماه بازداشت به من یک ساعت ملاقات با تو را بدهد.
با تو چه بگویم که هفتهی گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟ و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لبهای کوچکات بوسهای کودکانه بر دست هایم زدی…
نیمای عزیزم!
در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی اختیار بلند بلند گریستم.
نیما جان!
بارها در پروندههای مربوط به حضانت کودکان، دادگاهها چنین رای دادهاند که نمیتوانند ملاقات کودک ۳ ساله را برای ۲۴ ساعت متوالی به پدر بسپرند. در چنین آرایی مهمترین استناد دادگاهها به سن چنین کودکانی است که نمیتوانند ۲۴ ساعت دور از مادر بمانند زیرا برای کودک آسیب روحی – روانی به همراه دارد.
اما همین دستگاه قضایی میتواند حقوق کودکی را نادیده بگیرد که تصور میکند مادرش در صدد اقدام علیه امنیت اوست!!!
البته که دلم نمیخواهد با تو از این که در صدد هیچ اقدامی علیه امنیت «آنها» نبودهام و فقط به عنوان یک وکیل به آراء قضایی و آرایی که علیه موکلانم صادر شده بود، معترض بودهام، اشاره کنم.
البته که مایل نیستم به تو ثابت کنم و مثلا بگویم متن مصاحبههایم همگی عیان است و علنی، و اکنون به دلیل انتقاد از آراء قضایی که حرفهی اصلی هر وکیلی است، شایسته ۱۱ سال حبس شناخته شدهام.
اما مایلم بگویم: اولا نخستین کسی نیستم که چنین حکم ناعادلانهای را دریافت کردهام. اما امیدوارم آخرین آنها باشم، هر چند بسیار بعید می دانم.
ثانیا از این که در کنار موکلانم در زندان هستم، موکلانی که دفاعیات من به دلایل غیرقضایی و غیرحقوقی موثر نیفتاد و آنها روانه زندان شدند، بسیار خشنودم و دست کم آرامام.
ثالثا دوست دارم بگویم به عنوان یک زن از این که افتخار دفاع از بسیاری از فعالان مدنی و معترضان انتخاباتی را بر عهده داشتهام، به دلیل حکم سنگینام به خود میبالم. زیرا دوستتر داشتم به عنوان وکیل آنها، حکمی سنگینتر از آنان دریافت کنم.
حالا دیگر تلاش زنان ثابت کرد که دیگران، اعم از مخالف و موافق نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. اما نمیدانم آن را که از همه بیشتر دوست دارم، چگونه به تو بگویم؟ چگونه بگویم که برای قاضی یا بازجویم یا دستگاه قضایی دعا کن. دعا کن تا به عدالت قلبی و آرامش روح برسند تا شاید ما نیز در آرامش زندگی کنیم، مثل خیلی از کشورهای دنیا.
عزیزم، آنچه در چنین پروندههایی برندهی نهایی است، دفاع قضایی خوب یا بد نیست، که از این بابت وکلایم در دفاع بینظیرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصومیت و مظلومیت انسانهایی است که در چرخ دندهی چنین آرای عجیب و غریبی له مِیشوند. آن معصومیت قطعا برندهی بازی است. برای همین از معصومیت کودکانهات میخواهم برای آزادی همهی زندانیان بیگناه، و نه فقط زندانیان سیاسی دعا کنی.
به امید روزهای بهتر
مامان نسرین
اسفند ۸۹
(منبع:کلمه)
به گزارش سایت مدرسه فمینیستی او به دلیل عدم دسترسی به کاغذ در زندان، این نامه را بر روی دستمال کاغذی به نگارش درآورده است. این نامه در اسفند گذشته نگاشته شده است.
وی در بخشی از این نامه می نویسد:هیچ «کاری» حق ندارد اینقدر حقوق کودکانم را نادیده بگیرد که طی ۶ ماه بازداشت به من یک ساعت ملاقات با تو را بدهد.
او در این نامه که درک آن را باید به آینده فرزندش و فرزندان ایران زمین واگذار کند می نویسد:عزیزم، آنچه در پروندههای قضایی برندهی نهایی است، دفاع قضایی خوب یا بد نیست، که از این بابت وکلایم در دفاع بینظیرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصومیت و مظلومیت انسانهایی است که در چرخ دندهی چنین آرای عجیب و غریبی له مِیشوند. آن معصومیت قطعا برندهی بازی است. برای همین از معصومیت کودکانهات میخواهم برای آزادی همهی زندانیان بیگناه، و نه فقط زندانیان سیاسی دعا کنی.
نسرین ستوده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهامات تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور شد و همچنین به اتهام بدحجابی در یک فیلم سخنرانی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
نیمای عزیزم، سلام
نامه نوشتن برای تو سخت است، تو که آنقدر معصومی که نمیتوانم برایت بگویم از کجا برایت نامه مینویسم. تو که از مفاهیم زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان یا رهایی، آزادی، عدالت، تساوی و … تصویری در ذهن نداری.
از چه با تو سخن بگویم که با «اکنون» تو حرف زده باشم و نه آیندهات. چگونه برایت توضیح دهم که آمدنم به خانه دست خودم نیست تا به سویت پر بکشم، تو که به پدرت گفته بودی به مامان بگو کارش را تمام کند و به خانه برگردد. چگونه برایت بگویم که هیچ «کاری» نمیتواند مرا از تو این همه دور کند، در واقع هیچ «کاری» حق ندارد مرا این همه از تو دور کند. هیچ «کاری» حق ندارد اینقدر حقوق کودکانم را نادیده بگیرد که طی ۶ ماه بازداشت به من یک ساعت ملاقات با تو را بدهد.
با تو چه بگویم که هفتهی گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟ و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لبهای کوچکات بوسهای کودکانه بر دست هایم زدی…
نیمای عزیزم!
در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی اختیار بلند بلند گریستم.
نیما جان!
بارها در پروندههای مربوط به حضانت کودکان، دادگاهها چنین رای دادهاند که نمیتوانند ملاقات کودک ۳ ساله را برای ۲۴ ساعت متوالی به پدر بسپرند. در چنین آرایی مهمترین استناد دادگاهها به سن چنین کودکانی است که نمیتوانند ۲۴ ساعت دور از مادر بمانند زیرا برای کودک آسیب روحی – روانی به همراه دارد.
اما همین دستگاه قضایی میتواند حقوق کودکی را نادیده بگیرد که تصور میکند مادرش در صدد اقدام علیه امنیت اوست!!!
البته که دلم نمیخواهد با تو از این که در صدد هیچ اقدامی علیه امنیت «آنها» نبودهام و فقط به عنوان یک وکیل به آراء قضایی و آرایی که علیه موکلانم صادر شده بود، معترض بودهام، اشاره کنم.
البته که مایل نیستم به تو ثابت کنم و مثلا بگویم متن مصاحبههایم همگی عیان است و علنی، و اکنون به دلیل انتقاد از آراء قضایی که حرفهی اصلی هر وکیلی است، شایسته ۱۱ سال حبس شناخته شدهام.
اما مایلم بگویم: اولا نخستین کسی نیستم که چنین حکم ناعادلانهای را دریافت کردهام. اما امیدوارم آخرین آنها باشم، هر چند بسیار بعید می دانم.
ثانیا از این که در کنار موکلانم در زندان هستم، موکلانی که دفاعیات من به دلایل غیرقضایی و غیرحقوقی موثر نیفتاد و آنها روانه زندان شدند، بسیار خشنودم و دست کم آرامام.
ثالثا دوست دارم بگویم به عنوان یک زن از این که افتخار دفاع از بسیاری از فعالان مدنی و معترضان انتخاباتی را بر عهده داشتهام، به دلیل حکم سنگینام به خود میبالم. زیرا دوستتر داشتم به عنوان وکیل آنها، حکمی سنگینتر از آنان دریافت کنم.
حالا دیگر تلاش زنان ثابت کرد که دیگران، اعم از مخالف و موافق نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. اما نمیدانم آن را که از همه بیشتر دوست دارم، چگونه به تو بگویم؟ چگونه بگویم که برای قاضی یا بازجویم یا دستگاه قضایی دعا کن. دعا کن تا به عدالت قلبی و آرامش روح برسند تا شاید ما نیز در آرامش زندگی کنیم، مثل خیلی از کشورهای دنیا.
عزیزم، آنچه در چنین پروندههایی برندهی نهایی است، دفاع قضایی خوب یا بد نیست، که از این بابت وکلایم در دفاع بینظیرشان سنگ تمام گذاشتند، بلکه معصومیت و مظلومیت انسانهایی است که در چرخ دندهی چنین آرای عجیب و غریبی له مِیشوند. آن معصومیت قطعا برندهی بازی است. برای همین از معصومیت کودکانهات میخواهم برای آزادی همهی زندانیان بیگناه، و نه فقط زندانیان سیاسی دعا کنی.
به امید روزهای بهتر
مامان نسرین
اسفند ۸۹
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه
ایرانی فعلا لالمونی گرفته
نون بشه دونه ای ده هزار تومن گوشت بشه کیلویی صدهزار تومن به تمام دخترا وپسرهای ایران تو کهریزک وقرچک ورجایی شهر تجاوز بشه بذار بشه ایرانی فعلا لالمونی گرفته
ابه اوبو ببب.(لالیم دیکه)بوبوبب
ابه اوبو ببب.(لالیم دیکه)بوبوبب
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سهشنبه
انقلاب احمدی نژاد پیروزشده است. ما وارد جمهوری اسلامی دوم شده ایم!
انقلاب احمدی نژاد پیروزشده است. ما وارد جمهوری اسلامی دوم شده ایم!
Hip, hip, hurra
سؤال:
می خواستم خواهش کنم چند تا مطلب هم در رابطه با سوال زیر بنویسید: (البته اگر صلاح می دانید و امکانش را هم دارید):
فرض کنید حرف شما را کامل قبول کنیم. که تیم دولت در صورت موفق شدن نوید حکومت تثبیت شده تری را می دهد و ایران بهتری را شاهد خواهیم بود. اما می دانید که سیاست با تعارف تغییر نمی کند. تیم دولت عملا و به صورت نقد در دستهایش چه چیزی دارد که در مقابل ساخت سنتی سیاسی قرار دهد؟
ببینید آن طرف به صورت سنتی حوزه های متعددی را در اختیار خود دارد. مثلا سپاه یا صدا و سیما یا آستان قدس رضوی یا ... که لیست درازی می شود. این طرف چه دارد؟ به قولی پاسخ قدرت را فقط قدرت می دهد. در پاسخ با قدرت حاکمان سنتی در ایران تیم دولت چه چیزی دارد که نقدا علم کند و پیروز شود. می دانم که جسته و گریخته در این باره هم نوشته اید. اما خواهش من این است که به صورت مشخص تری در این مورد صحبت کنید. -پایان سؤال-
پرسش فوق سؤالی است که دوستی فرهیخته ویاریگراینترنتی ام وبصورت خصوصی وازطریق ای میل ازمن پرسیده است. با توجه به اینکه سؤال بسیارکلیدی ومهمی است. من آنرا به اقتراح عمومی می گذارم وبدواً خودم نیز پاسخی به آن می دهم. لزومی ندیدم که نام پرسشگررا ذکرکنم به این دلیل که اولاً اجازۀ قبلی نگرفته ام وثانیاً به این دلیل که پرسش مزبورپرسشی عام است وبهتربود بدون نامی درپشتش مطرح شود تا خواننده قبل ازورود به متن دنبال نام ایشان وانگیزه های سؤال کننده روان نشود. -چنانکه افتد ودانی-
پاسخ من:
1- پاسخ ابتدایی به این سؤال وازمنظرمادی وسیاست صرف ومنطق ریاضی این است که تقریباً هیچ (وشما حتی می توانی بخوانی تحقیقاً هیچ). ودراینجا پاسخ سؤال تمام می شود. چرا که نگاه سیاسی ومادی صرف به پرسش بما می گوید که تمام سخت افزارقدرت دردستان الیگارشی سی ساله منحصرومتمرکزاست واحمدی نژاد وتیم اودارای هیچگونه اقتدارناشی اززورسیاسی دراختیارندارد. اما- واین اما مهم است- اگرپاسخ ریاضی ودقیق بالا را قبول کنیم باید به یک سؤال پیشینی پاسخ داده باشیم که: "پس این شاخ وشانه کشیدن های غیرمعمول وبی سابقه درجمهوری اسلامی تا کنون برچه مبنایی وبا تکیه برکدام قدرت مادی وسیاسی انجام پذیرفته است؟
2- پاسخ به این سؤال پیشینی هم می تواند پاسخ ساده ای باشد مثل: "این یک جنگ زرگری است که خود آخوند ها راه انداخته اند بدلایل بسیارمعلوم ونامعلوم و یک اختلاف ریشه ای نیست. لذا بهترین کاراین است که نیروهای آزادی خواه منفعلانه ناظر صحنه باشند وگرگ وگرگ زاده را به بازی خویش رها کنند. ولی اگراین پاسخ هم سوراخ سنبه های عینی بسیاری را نشان داد -که می دهد- وقانع کننده نبود. آیا پاسخ سومی هم می تواند موضوع را توضیح بدهد یانه؟ من می گویم آری. وبا این پیش فرض نمایشی نبودن اختلاف. وحتی بسیارعمیق بودن این اختلاف است که پاسخ بسیارمفصل فشر ده شده درچند بند محدود خودم را می نویسم:
الف- سرمنشاء قضیه برمی گردد به قدرت نرم احمدی نژاد دربرابر قدرت سخت روحانیان سیاسی. که خود این منشاء هم ریشه دراین واقعیت بیرونی وعینی دارد که بدنۀ جامعۀ ایران وازسال 76 وانتخاب خاتمی سکولاریزه شده است. به این معنی بدیهی که جمهوری اسلامی به تعریف الیگارشی وازنظرپایگاه وجایگاه درنزد مردم و در سال 76 بپایان رسیده است. وبعبارت بازهم دقیق تراینکه: نه رأی انبوه مردم به خاتمی سال 76 وجهۀ مذهبی داشته است وبطریق اولی-چون جامعه ای که ازیک پدیده گذشته 8 سال بعدش به آن برنمی گردد- رأی احمدی نژاد درسال 84 . من البته قبلاً این سکولارشدن بدنۀ جامعۀ ایران را بر مبنای جامعه شناسی میدانی ومشاهداتی مدلل گفته ام ودراینجا تکرارش مجال ندارد-
ب- نکتۀ کلیدی دراین جاست که خاتمی ویاران این را نفهمیدند ویا بخاطرمنافع الیگارشی وابسته شان نخواستند بفهمند. چرا که رآی 8 میلیونی جبهۀ خامنه ای و با آن صراحت حمایت بنام ناطق نوری علامت پنهانی نبود که حتی کوران متوجه آن نشوند . اینکه گفته شود مردم به قرائت نواندیش دینی رأی دادند یک نوع مغلطۀ فلسفی و فرار بجلواست. زیرا که ما یک دین سنتی هژمونیک داریم وبس. وهر قرائت دنیوی ازدین خواسته یا ناخواسته سکولاراست. که خاتمی نتوانست این را درک کند و بهمین خاطرهم هیچ گاه نتوانست وحاضرنشد دریک گفتگوی چالشی ازنظریه اش دفاع کند. والبته هنوزهم نمی توانند وتا قیامت هم نخواهند توانست. اما احمدی نژاد این پدیده را هم می دانست وهم بعد ازانتخاب شدن به قطعیت سکولار بودن بدنۀ جامعه مطمئن شد. دراینجاست که ما متوجه می شویم که جناح راست هم این پدیده را درست تشخیص داده بود. ولی چون درنزد روحانیان سیاسی ونسل اول انقلاب راه برون رفتی نبود؛ ازپدیدۀ "آبادگران" نسل دوم بامشارکت احمدی نژاد استقبال کرد.
پ-جمهوری اسلامی که تا انتخاب احمدی نژاد بدلیل فقرمطلق تئوریک نتوانسته بود ازیک انارشی مبتنی برهژمون دین سنتی به یک حکومت-باهرصورت بندی هم- عبورکند. پدیدۀ احمدی نژاد را چونان مائده ای آسمانی پذیرفت وحلوا حلوا کرد. چه می دید که آهنگرزاده ای مصمم وارد حوزۀ سیاست شده است که نه تنها ازآنان طلب تئوری نمی کند که بالاترخودش با اراده وتصمیمش هم خلاء تئوریک حکومت را پر می کند وهم با سخت کوشی مثال زدنی درپی پیاده کردن آن است. اینکه برخی ناز و اداها وسرپیچی های ابتدایی احمدی نژاد با طیب خاطر پذیرفته می شد واینکه آیت الله خامنه ای اجازه نداد هیچ آدم مهم دیگری ازجناح راست الیگارشی وارد انتخابات 88 شود. واینکه حاضرشد درانتخاباتی مشکوک ازپیروزی زودرس اوحمایت قاطع بکند. واینکه با آن سبوعیت مثال زدنی ازریاست جمهوری دهم احمدی نژاد درمقابل سبزها محافظت کرد. همه به این علت کلیدی برمی گشت که اوبهترازهمه می دانست که جناح راست سنتی فاقد کمترین تئوری حکومتی نیست وتئوری شترگاوپلنگ جناح چپ هم جز در فروپاشی رژیم نمی تواند توقف کند. زیرا که اسلام تئوری حکومتی ندارد. لذا همۀ قوتش را جمع کرد پشت احمدی نژاد با این امید که اوفراترازاذیت وآزارقابل تحمل دورۀ اولش سرکشی نخواهد کرد.
ت- اما احمدی نژاد هم نقشه ها درسرداشت وحتی می شود گفت طولانی شدن اعتراضات خیابانی تحت عنوان جنبش سبزمقدار زیادی ازوقت مفید شروع پروژۀ احمدی نژاد را به تأخیرانداخت. بهرصورت احمدی نژاد بعد ازآن دندان قروچۀ اولیه در انتخاب مشایی به معاون اولی نتوانست پروژه اش را عملیاتی کند تا آخرین سفرش به نیویورک وتلاش برای آشتی با امریکا. که متأسفانه شکست خورد. ولی احمدی نژاد پروژه اش را تعقیب کرد درسیاست خارجی ووقتی دید با موانعی مثل متکی واخیراً هم مصلحی پروژه اش خوب جلونخواهد رفت دردواقدام شوک آور با هدف آچمزکردن آیت الله خامنه ای والیگارشی آن دورا بر کنارکرد که اولی موفق شد ولی دومی به ماجرای اخیرمنجرشد.
ث- احمدی نژاد که فقدان تئوری حکومتی درنزد جناح راست را می شناسد ومی داند. ودرماجرای اخیر در حقیقت با صراحت تمام به رهبرگفت که این من هستم واین تئوری من است که به شما الیگارشی ارزش افزوده می دهم ونه برعکس. زیرا که شما بدلیل فقرتئوری حکومتی دردین 1400 ساله اصولا نه حکومتی دارید ونه قادر به تأسیس حکومتی هستید که بخواهید بمن بگویید ازحکومتم بروبیرون. ومن (احمدی نژاد) تصمیم گرفته ام که حکومتم را بنام خودم وامام زمانم نه به نام شما ثبت کنم. واگرازجلوراهم کنارنروید به ملت خواهم گفت که چه خیانتی کرده اید درپیش از این وآنان را سردوانده اید بلاتکلیف.
4- وازاین جاست که الیگارشی آشفته وفروپاشیده درمانده شده اند دردست احمدی نژاد. چه اگراوراازدست بدهند جایگزینی برایش ندارند که خودش هم صاحب تئوری شخصی باشد وهم بسازالیگارشی برقصد. به اضافۀ اینکه می دانند بدنۀ مردم به بلاتکلیفی وبلاتصمیمی قبل ازاحمدی نژاد برنخواهند گشت. وهمین طورمی دانند که اسلام تئوری حکومتی ندارد. لذا یا باید باهرترفندی احمدی نژاد را راضی کنند که بماند وکج دارومریز آنان را بسال 92 برساند. ودرپایان دورۀ دوم خودش یک تئوری ایجادشده ازاصل حقوقی "وحدت رویه" ازخود وبنفع الیگارشی بیادگار بگذارد تا نفرات بعدی هم با ویرایش بخش های انسان محوراین تئوری درقسمت های آزادی های اجتماعی وزنان وفرهنگ عام؛ حاکمیت کمی منظم ترشدۀ خودشان را ادامه بدهند.
5- اما این موضوع فقدان تئوری حکومتی دراسلام اگرچه علت العلل است ولیکن با فاکتورهای دیگری تقویت می شود که نتوانند براحتی با احمدی نژاد برخورد کنند. اهم این دلایل هم چنین است:
وضعیت فروپاشیدۀ الیگارشی روحانی:
الف- نسل اول الیگارشی دربخش روحانیت یا مرده اند ویا درسنین بالای 75 سال در حال احتضارهستند. اینان که دیگرتوانی برای بازگشت ندارند. بارنجیدگی حاصل از احمدی نژاد هم اصولاً رغبتی برای بازگشت ندارند. وتلویحاً به تزجدایی دین از حکومت رسیده اند - درمثال آیت الله استادی درپست های چند روزپیش نمونه آوردم-. اینان گروه روحانیان ارشد ومرجعی هستند که بویژه دریک سال اخیر کاملاً ازسیاست کنده اند وبه حوزۀ دین عقب نشسته اند.
ب بعد ازاین گروه نسل اول؛ روحانیان نسل دوم ومیانه ای هستند که تمام سی سال گذشته را درحوزۀ سیاست گذرانده اند و کمترین صلاحیت لازم علوم دینی را برای نشستن برجای نسل اول ندارند. وبیشترشکل تکنوکرات های عمامه ای هستند تا روحانیان دینی. اینان تنها بخش مصمم روحانی درمقابله با احمدی نژاد هم هستند. چون قدرت وثروت ومنزلت ها دراین گروه بیشترمتمرکزاست. بلافاصله بعد ازاین گروه طلاب وروحانیان نسل سوم وجوانی هستند که بتبعیت ازبدنۀ جامعه سکولارشده اند. اینان که نه عقده های تحقیر وفقردوران پهلوی هارا دارند ونه توانسته اند به آلاف اولوف مادی وفراوان روحانیان نسل اول ودوم برسند- تأکید می کنم هرکدام ازاین نسل ها چنان انحصارگربوده اند که حاضرنباشند برای جانشینان خود جایی بازکنند در کنارشان- ونه توانسته اند بدلیل بی آبروشدن روحانیت دربین مردم -حتی بخوان دربین خانواده های خود- آبرویی روحانی ولذتی معنوی ببرند ازروحانی بودنشان؛ روبه روحانیت سکولار مثل روحانیت قبل ازانقلاب آورده اند. ومی خواهند حوزۀ سیاست ازدین جدا باشد. تشکل وعاظ ولایی تهران برهبری امیری فرفقط نوکی ازقلۀ کوه یخ پنهانی است که بخشی ازآن را دردسته های عزادار درراه حرم حضرت معصومه درچندروزپیش بشما آدرس داده بودم. پس مجدداً خلاصه می کنم: نسل اول ومراجع ازحکومت دینی نا امید شده اند واینان مدرسان فعلی حوزه هستند. بخش میانی درحال بخوروبخورودرکارسیاسی ودولتی هستند ودرحوزه نیستند ومقابل احمدی نژاد صف کشیده اند. بخش سوم طلاب جوان درپای درس مدرسان خسته از حکومت دینی وبا توجه به محرومیت های خود وشناخت نارضایتی جامعه ازدین سیاسی؛ سکولارشده اند وحاضربه بازگشت برای کمک به الیگارشی روحانیان جدید و مادی وتکنوکرات وانحصارگرا نیستند.
پ- لذاست که الیگارشی روحانیان کاملاً فروپاشیده است وکسی توان جمع کردن و بازسازی مجدد آن را ندارد. ازطرف دیگرتوده های سکولارشده در14 سال پیش کمترین رغبتی برای بازگشت به حکومت بلاتکلیف الیگارشی مذهبی ندارند. که در این بین فرزندان خود الیگارشی وبدنۀ حزب اللهی فریب خورده وزندگی باخته در رأس هستند. والبته تا تمام سگ وگربۀ ایرانی هم که قشرخاکستری جامعه را تشکیل می دهند منتظرکمترین فرصتی هستند که ازحکومت آخوند ها برائت رسمی اعلام کنند. و اینجا این پاسخ کلیدی هم پاسخ می گیرد که علت اصلی عدم استقبال توده های مردم ازجنبش سبز به این دلیل بدیهی بود که بوجود آورندگان وهدایت کنندگان نامتعین آن یکباروبمدت 8 سال عمرملت راتلف کرده بودند وتوده اعتمادی به اندازۀ قهرمان حاضر درمیدان (احمدی نژاد) به آنان نداشتند.
6- حالا اگراین توضیح مادی را درکنارعنصرایمانی هم قراربدهیم اوضاع بازهم پیچیده ترمی شود دربرخورد با احمدی نژاد. چرا که اکثریت مؤمنان سکولارحزب اللهی -سکولاراذیت تان نکند. منظورم عرفی گرایان آگاه یا ناخود آگاه سیاسی مؤمن هستند که دراین بخش قرارمی گیرند- هم با احمدی نژاد وامام زمانش بهتر و امیدوارتر ارتباط می گیرند تا روحانیانی که سی سال است وعده داده اند ولی نتوانسته اند محقق کنند. اینان بخش بزرگی ازبدنۀ قدرت سخت نگهدارندۀ الیگارشی تاکنون بوده اند وهستند. ورهبربدرستی می ترسد که درروزمتارکۀ نظام با احمدی نژاد نتواند ونخواهدتوانست این بدنۀ مؤمن فریب خورده تاکنون را کنترل وواداربه حمایت ازخودش والیگارشی فروپاشیده وفاسد بکند.
7- لذا برخوردبا احمدی نژاد کاربسیارزیاد مشکلی است که رهبرنمی تواند روی آن ریسک کند. اگرفائزه می گوید که هاشمی بسیارخسته واندوهگین است. واگر مرتضی نبوی می گوید که همۀ الیگارشی خواهان برخوردجدیتر با احمدی نژاد از سوی رهبر هستند ولی آقا دنبال حجت شرعی قوی تری می گردد برای این برخورد. به این معنای بدیهی است که هاشمی تأسف روزهای گذشته وحرف های ناشنیدۀ خودش را می خورد ومی بیند که گویا کاراز کارگذشته. وحجت شرعی قویترخامنه ای جز این نیست که بتواند مطمئن شود که برکناری وبرخورد حذفی با احمدی نژاد زودتر از موعد در پیش؛ جمهوری اسلامی را بپایان نخواهد برد. تا بلکه فرجی شد وراه حلی پیدا کردند برای به تأخیرانداختن مرگ محتوم وپیدا کردن جانشین. البته بهترین راه حل هنوزهم نگهداری احمدی نژاد وتحمل برخی سرکشی های اوست اگراوقصد همۀ کیک قدرت را نکند دوباره!
8- واین جاست که من می گویم انقلاب احمدی نژاد پیروزشده است وجمهوری اسلامی درشروع سال 90 خورشیدی وارد جمهوری دوم خودش شده است. وآنچه که بعدازاین بنام جمهوری اسلامی تبلوربیرونی خواهد داشت شباهتی به جمهوری اسلامی اول نخواهد داشت. الیگارشی نیم جان بتواند پیروزشود با سخت افزار در دستانش؛ جمهوری دوم بسمت توتالیتاریسم خواهد رفت. واگراحمدی نژاد پیروزشود مطمئن نیستم: فاشیسم بدترین آن ویک جمهوری لیبرال مستبد پوپولاربهترآن خواهد بود البته که قیافه وحرکات ومنش وگفتارمشایی حتی یک جمهوری شبه دموکراتیک لیبرال را هم حامل است. مهم برای من این است که حکومت احمدی نژاد قطعاً حکومت خواهد بود وازلحاظ صورت بندی هم بسیاربهترازادامۀ سلطۀ روحانیان.
9- باهرجویده جویده ای هم گفتم دوبرابراین که نوشتم باقی ماند. بلکه هم مقداریش را شما کمک کردید ومن هم درکامنت ها برخی توضیحات بیشتررا دادم. با این بعلاوه که احمدی نژاد کمی هم قدرت سخت واهرم های مالی وسپاهی وبویژه ارتشی دارد اگر موضوع بیخ پیدا کند. ومهمترازهمه وحدت فرماندهی ویکپارچگی اردوی احمدی نژاد است درمقابل اردوی بشدت شلخته وآشفته ونامصمم رقیب. که مثال زدنی است
(منبع:www.dalghakirani.blogspot.com)
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه
ماکجاییم؟
الان یه جاخوندم که مخالفان بشار اسد رادیو تلوزیون رو گرفتن مردم بحرین هم تو اون میدونه چادر زدن تو لیبی هم همچنان درگیریه تو مصر و تونسم که حکومتهای جدیدی تشکیل شده.. بابا مردم.! دانشجوها.! کارگرا .!معلما .!کارمندا.! دانش اموزا .!اقایی که تریبون داری .!جنابه سبز.! شورای هماهنگیه بیبخار یه کاری کن اخه... ببین ماکجاییم؟ به خدا خسته شدم انقدر خبرایه عربیرو خوندم وغلت غولوت ترجمه کردم...
دالتونها در بیت رهبری
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه
راهبرد
در این اشفته بازاری که بین پدر وپسر دیکتاتور جنگی در گرفته که تحلیل این مسئله امری پیچیده به نظر میرسد نظریه راهبردی جنبش سبز وجنبش ازادی خواهی مردم ایران چه میتواند باشد؟
ایا این یک جنگ زرگری برا دوقطبی کردن جامعه و به اسقبال اتخابات مجلس رفتن است؟
آیااین نشانه هایی از فروپاشیه یک نظام دیکتاتوریست که حتی تغیر معیار های خود به کمرین
میزان را هم بر نمیتابد؟
ایا این یک جنگ جدید برای حکومتی که سی سال عمر خود را در انواع جنگها گذرانده و بدونه جنگ و هیاهو نمتواند به کارخود ادامه دهد نیست؟
ایا این نشانه است بر عدم موفقیت اصلاحطلبی ؟در شرایطی که ثمره ابرو واحترام و تمام اندوخته های خامنه ای از فرامینه او سر باز زده و قصدحذف تدریجی پدر معنویه خود را دارد باز هم غیر خودیهای نظام(بخوانید اصلاح طلبان) در پی رخنه به درون و اصلاحات دموکراتیک رادر سر میپرورانند؟
ایا حضورخیابانی جنبش سبز تلنگری بر شیشه عمر ترک بر داشته ی حکومت جنایت نخواهد بود؟
ایا این یک جنگ زرگری برا دوقطبی کردن جامعه و به اسقبال اتخابات مجلس رفتن است؟
آیااین نشانه هایی از فروپاشیه یک نظام دیکتاتوریست که حتی تغیر معیار های خود به کمرین
میزان را هم بر نمیتابد؟
ایا این یک جنگ جدید برای حکومتی که سی سال عمر خود را در انواع جنگها گذرانده و بدونه جنگ و هیاهو نمتواند به کارخود ادامه دهد نیست؟
ایا این نشانه است بر عدم موفقیت اصلاحطلبی ؟در شرایطی که ثمره ابرو واحترام و تمام اندوخته های خامنه ای از فرامینه او سر باز زده و قصدحذف تدریجی پدر معنویه خود را دارد باز هم غیر خودیهای نظام(بخوانید اصلاح طلبان) در پی رخنه به درون و اصلاحات دموکراتیک رادر سر میپرورانند؟
ایا حضورخیابانی جنبش سبز تلنگری بر شیشه عمر ترک بر داشته ی حکومت جنایت نخواهد بود؟
اشتراک در:
پستها (Atom)